• امروز : چهارشنبه, ۱۸ مهر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 9 October - 2024
کل اخبار 36اخبار امروز : 0
5

شهید مهدی زین‌الدین

  • کد خبر : 892
  • ۲۷ آبان ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۱
شهید مهدی زین‌الدین
.

🌹شاگرد مغازه‌ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت: “می‌خوایم بریم سفر. تو شب بیا خونه‌مون بخواب.” بد زمستونی بود. سرد بود. زود خوابیدم.
♦️ساعت حدود دو بود که در زدن. فکر کردم خیالاتی شدم. در رو که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه اومدن. آنقدر خسته بودن که نرسیده خوابشون برد.

🌹هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می‌کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی اون سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده…

 

لینک کوتاه : https://basij.ismc.ir/?p=892

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.